معرفی اعضای کمیسیون حقوقی، املاک و قراردادهای شورای اسلامی شهر مشهدمقدس در سال چهارم آخرین گروه پاکبانان شهرداری مشهد امشب (۲۳ مرداد ۱۴۰۳) به نجف اشرف اعزام می‌شوند نایب‌رئیس کمیسیون بانوان و خانواده شورای اسلامی شهر مشهد: باید به امیدآفرینی در حوزه بانوان توجه شود بودجه بخش بانوان شهرداری مشهد در دوره ششم مدیریت شهری ۷۰۰ میلیارد تومان بوده است شهروند خبرنگار | گلایه شهروند مشهدی از مزاحمت سوسک ها و حشرات موذی در فصل تابستان + پاسخ تصویب طرح جامع گردشگری منطقه نمونه ملی گردشگری هفت‌حوض مشهد اعمال‌قانون ۲۹۳۳ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۷۹ خودروی متخلف توقیف شدند (۲۳ مرداد ۱۴۰۳) ترافیک پرحجم در میدان فلسطین، خیابان امام‌خمینی(ره) و پیرامون حرم امام‌رضا(ع) (۲۳ مرداد ۱۴۰۳) استفاده از شرکت‌های دانش‌بنیان در کاهش هزینه‌های مدیریت شهری مشهد + فیلم هوای کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۲۳ مرداد ۱۴۰۳) اعزام بیش از ۴۰ دستگاه تاکسی ون سازمان تاکسیرانی شهرداری مشهد به مرز مهران ترکیب جدید اعضای کمیسیون بانوان و خانواده شورای ششم شهر مشهد در سال چهارم آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد | داستان «عزیز ابراهیمی» آهنگر مشهدی پل امام‌رضا (ع)، زمینه‌ساز اجرایی‌شدن مترو مشهد-گلبهار تمهیدات جاده‌ای برای تسهیل تردد زائران اربعین تقدیر جمعی از تاکسیرانان مشهدی از شهردار مشهدمقدس سقوط مقنی درون چاه ۱۵ متری در یکی از روستا‌های اطراف مشهد (۲۲ مرداد ۱۴۰۳) گزارشی از اقدامات یک‌ساله کمیسیون عمران شورای اسلامی شهر مشهد مقدس | احداث تقاطع غیرهم‌سطح مشهد-طرقبه‌شاندیز، معطل ورود استانداری درباره کوچه «منبر گِلی» یکی از فرعی‌های قدیمی محله سرشور مشهد| گُل‌گفته‌هایی از تاریخ «منبر گِلی» ترافیک سنگین در بولوارهای ملک‌آباد و امام‌خمینی‌(ره) و پیرامون حرم امام‌رضا(ع) (۲۲ مرداد ۱۴۰۳) در صدوبیست‌وسومین جلسه علنی شورای اسلامی شهر مشهد مقدس چه گذشت؟ (۲۲ مرداد ۱۴۰۳) آیا نرده‌های بی آرتی در خیابان طبرسی مشهد جمع آوری می شوند؟
سرخط خبرها

آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد | داستان «عزیز ابراهیمی» آهنگر مشهدی

  • کد خبر: ۲۴۴۸۲۹
  • ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۹
آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد | داستان «عزیز ابراهیمی» آهنگر مشهدی
گفتگو با مردی که به قول خودش یک عمر در کار کفش اسب‌ها بوده و حالا این کار را برای جوان‌تر‌ها گذاشته است.

کمال خجندی| شهرآرانیوز، «عزیز ابراهیمی» بعد از یک عمر نعل‌بندی، دیگر حال و حوصله این کار را ندارد؛ برای همین، نشسته جلوی دکان آهنگری‌اش در اول خیابان سرخس و روزگار می‌گذراند. باوجوداین همه آنهایی که اسبی دارند یا اسبی سوار می‌شوند، وقتی بخواهند نعل عوض کنند یا از کسی نام ببرند و در توصیفش بگویند که نعل‌بندی‌اش حرف ندارد، اسم آقاعزیز را می‌آورند.

آقاعزیز، اما چند‌سالی است کار نعل‌بندی را به جوان‌تر‌ها واگذاشته و خودش رفته است سراغ آهنگری. باوجوداین وقتی از نعل‌بندی حرف می‌زند، معلوم می‌شود هنوز عاشق این کار است.

قدیم‌ها نعل اسب را از چه درست می‌کردید؟

نعل‌ها را از فنر می‌ساختیم؛ کمک‌فنر کامیون‌ها. ورق‌های قطور آهنی را می‌آوردیم و با همان‌ها همه‌چیز می‌ساختیم. بعد‌ها که میل‌گرد فراوان شد، میل‌گرد ۱۴ و ۱۶ را می‌گذاشتیم داخل کوره تا سرخ بشود و با چکش پهنش می‌کردیم. موادمان حالا تسمه است. کارخانه‌ها تسمه آهنی می‌زنند و ما هم اینها را با تسمه درست می‌کنیم.

با کدامشان نعل بهتری درست می‌شود؟

هم تسمه خوب است، هم میل‌گرد. همه اینها کیفیت خوبی دارند، اما فنر چیز دیگری بود. من آهنی به خوبی آن فنر‌ها ندیده‌ام. هر چیزی که با آن فنر‌ها درست می‌شد به اصطلاح عمری بود و دیگر خرابی نداشت.

آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد

عمر نعلی که با کمک‌فنر درست می‌شد، چقدر بود؟

خب اسب با اسب فرق می‌کند؛ یکی اسب تاخت است، یکی اسب یورقه؛ یکی اسب گاری است، یکی اسب درشکه. حالا باید ببینیم اینها هر کدامشان چه کار می‌کنند و چقدر راه می‌روند. اما در همه اینها نعلی که با فنر درست شده باشد، بیشتر عمر می‌کند. من برای اسب‌های قلعه‌خیابان که اسب یورقه بودند، با همان فنر‌ها نعل درست می‌کردم که یک ماه، زیر پای حیوان بود.

آنها هر روز اسب‌ها را بیرون می‌آوردند و سوغان (تعلیم اسب) می‌دادند و حیوان را دو‌سه ساعت می‌دواندند. نعل، باید نعل خوبی باشد که یک ماه دوام بیاورد. حالا این سال‌ها اسب‌هایی هم هستند که هرسه، چهار ماه نعلشان عوض می‌شود؛ اما خب آنها در اصطبل‌ها هستند و شاید هفته‌ای یکی‌دوبار کسی سوارشان بشود و دوری بزند. خب این‌طور نعل اسب سالم می‌ماند.

نعل اسب هم مثل کفش شماره‌بندی دارد؟

بله. کوچک و بزرگ دارد. الان شماره‌بندی شده‌اند. نعل‌ها از شماره یک هستند تا شماره ۵. یک از همه کوچک‌تر است و همان‌طور می‌رود تا ۵. بماند که نعل دست اسب، با نعل پای اسب فرق می‌کند. نعل دست بزرگ‌تر است.

آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد

نعل اسب درشکه و گاری با اسب یورقه فرق می‌کند؟

نه، فرقی ندارد. بسته به اسب، کوچک و بزرگ دارد؛ اما فرقی نمی‌کند که اسب، اسب خیز باشد یا اسب یورقه یا اسب «بی‌دو». ما به اسب‌های درشکه و گاری می‌گوییم بی‌دو. یعنی اسبی که دوانده نمی‌شود. از آن طرف، اسب یورقه یا اسب خیز، اسب دو و دویدن است.

نعل اسب‌های بی‌دو، زودتر از بین می‌رود تا اسب‌های خیز و یورقه. گاهی حتی یک نعل در کمتر از یک هفته از بین می‌رفت. اسب گاری و درشکه داشتیم که هر روز از اینجا می‌رفت به کوهسنگی و مدام هم مسافر داشت و آدم این‌ور و آن‌ور می‌کرد. خب، آن اسب، نعلش زود از بین می‌رفت و باز می‌آوردندش که ما نعل تازه بیندازیم زیر پای حیوان.

با این حساب، شغل نعل‌بندی در آن سال‌ها شغل پررونقی بوده است 

بله، اسب خیلی زیاد بود. مشهد الان چقدر ماشین دارد؟ ماشین آن موقع اسب بود. همه اسب‌های شهر را می‌آوردند اینجا؛ چه اسب‌های یورقه را، چه اسب‌های درشکه و گاری؛ همه را می‌آوردند اینجا. معمولا هم این طور بود که کار نعل‌بندی را می‌گذاشتند برای بعد‌از‌ظهر. من صبح‌ها نعل می‌ساختم و بعد‌از‌ظهر‌ها نعل‌بندی می‌کردم.

بعد از ظهرها، هر کس اسبی داشت از سر کار می‌آمد اینجا. یکی می‌خواست نعل عوض کند، یکی افسار و دهن‌بند می‌خواست، یکی دنبال زین بود و... تقریبا تا سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۵ هم همین‌طور بود. اسب‌ها اینجا می‌آمدند و می‌رفتند؛ سراجی بود اینجا. چرخ درست می‌کردند؛ چرخ گاری و درشکه. ما هم که نعل‌بندی می‌کردیم، همه همین‌جا بودیم. من تقریبا از سال ۱۳۵۲ کارم همین بوده است تا همین حالا.

آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد

کار را پیش که یاد گرفتید؟ 

من کار را پیش آدمی به نام غلام‌حسین یاد گرفتم؛ اهل درگز بود؛ معروف بود به اوستا‌غلامحسین درگزی. مغازه‌اش کنار «قهوه‌خانه عرب» بود. نوجوان بودم که شاگردش شدم. سال‌ها پیش او شاگردی کردم. بعد آمدم اینجا اول خیابان سرخس که «حاج‌اصغر کاوه» آهنگری داشت؛ ده‌پانزده سال هم شاگرد او بودم. همین‌جایی که الان پمپ گاز است، یک «گود» بود. 

مغازه حاج‌اصغر هم کنار همین گود، اول همین خیابانی بود که از خیابان سرخس، می‌رفت به طرف پایین. آن‌موقع‌ها به «خیابان محبوبه» معروف بود. خیابان محبوبه هم می‌رفت تا گود زابلی‌ها؛ همین‌جایی که الان «پارک‌وحدت» شده است. این‌جا یک کاروان‌سرا هم بود که بیشتر مغازه‌هایش در کار پوست و روده بودند و یک گاراژ هم به نام «کشور جم» وجود داشت. اگر درست یادم باشد مینی‌بوس‌های میامی و آبروان و قازقان از همین گاراژ حرکت می‌کردند.

البته آن دوران کارمان فقط نعل نبود. قدیم‌تر‌ها کنار نعل، دست‌خو (دست‌خواب، نوعی داس) درست می‌کردیم و دوشاخ‌های چغندرکَنی؛ آن موقع‌ها بیشتر چیز‌هایی که درست می‌کردیم همین‌ها بود. مشتری‌هامان هم آدم‌های اطراف (اطراف شهر) بودند و کارشان کشاورزی بود. میخ‌طویله هم می‌ساختیم. الان زنجیر و کبچه هم درست می‌کنیم و انبر و. حالا هم ۰‌۱ سال نمی‌شود که مغازه گرفته‌ام. چهل سال شاگردی کرده‌ام؛ البته در همه آن سال‌ها در کار نعل‌بندی استاد بوده‌ام.

اسب‌ها چطور نعل می‌شوند؟

نعل یک ورق آهنی است که میخ می‌شود به پای حیوان. اینکه می‌گویم میخ می‌شود به پای حیوان، منظورم به سُم اسب است و الا اگر میخی بخورد به پای حیوان، با لگدش فاتحه نعل‌بند را می‌خواند. اسب سم دارد و سُمش مثل ناخن انسان است. شما ناخنتان را می‌گیرید، درد دارد؟! سم اسب هم همان‌طور است. حالا برای اینکه حیوان بهتر بتواند راه برود، به سمش نعل می‌زنند. مثل آدم که برای اینکه بهتر بتواند راه برود، کفش می‌پوشد. نعل هم کفش آهنی اسب است.

نعل بعد مدتی ساییده می‌شود، بخشی‌اش کنده می‌شود و لازم است که نعل اسب عوض شود. نعل‌بند اول نعل قبلی را برمی‌دارد. با انبر میخ‌کش، میخ‌ها را در می‌آوریم و نعل از پای حیوان جدا می‌شود. گاهی لازم است، سم حیوان تراشیده شود یا سوهان بخورد. بعد که سم تمیز شد، آماده است که دوباره نعل بشود.

سم اسب‌ها با هم فرق می‌کنند. بعضی سم‌ها گردند؛ بعضی‌ها طَبَق (تخت). آن سم‌هایی که طبق‌اند، نعل شماره‌یک می‌خورند و شماره ۲. سم‌های گرد هم شماره ۳ و ۴ و ۵. نعل، زیر پای اسب میخ می‌شود. سُم هر چه به‌طرف پایین می‌آید، بزرگ‌تر می‌شود؛ برای همین میخی که از زیر سم می‌خورد، از وسط‌های سم بیرون می‌آید.

آقاعزیز دیگر حوصله نعل‌بندی ندارد

الان بیشتر مشغول کار نعل‌بندی هستید یا آهنگری؟

الان جلوی مغازه می‌نشینم و خدا را شکر می‌کنم. راستش بعد از یک عمر نعل‌بندی، دیگر حوصله نعل‌بندی ندارم.

یعنی تعداد مشتری‌ها کم شده است و دیگر نمی‌صرفد؟

نه. هنوز هم خیلی‌ها اسب دارند. در همین اطراف مشهد آن‌قدر اسب هست که نمی‌شود شمردشان؛ ولی دیگر داخل شهر نیستند؛ چون شهر دیگر جای اسب نیست؛ اما در کناره، اسب فراوان است. من هم کم مشتری ندارم، اما بهتر است دیگر جوان‌ها وارد این کار بشوند.

خودتان هیچ‌وقت اسبی نداشته‌اید؟

نه، هیچ وقت. یعنی لازم نبود. همه آن اسب‌هایی که نعلشان می‌کردم انگار مال خودم بودند و می‌توانستم سوارشان شوم. دیگر چرا باید اسب می‌خریدم؟! از قلعه‌خیابان بگیر تا «کنه‌بیست» و برو تا «شَرشَر» و «قازقان» و «میامی». همه اسب‌دار‌ها را می‌شناختم و اسب‌هایشان را نعل می‌کردم.

یورقه هم بلدید؟

یورقه را مختصری بلدم. به‌هرحال یک عمر، توی دست‌و‌پای اسب بوده‌ام؛ چیز‌هایی یاد گرفته‌ام. بماند که وقتی اسبی را نعل می‌کردم، سوارش هم می‌شدم که ببینم حیوان راحت است یا نه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->